شرمنده چند وقتی کم کار بودم...
طاقتم نیست و صبر از دل من بیرون شد
بار الها مددی تاج سرم بیرون شد
روزها قصه این درد ، شب تارم بود
باز هم شکر که این شب شکنی آخر شد
یارم از دست شد و مونسم از دست برفت
مهر آذر به بر است و شب نوروز بشد
گلبن آرزویی بود به سرپرده دل
لیک در رقص گل باد خزان آخر شد
آن همه ناز و ادا کز روی ماهش چیدم
کوه خاری بُد (بود) و اندر دل من سوزان شد
خواهم ار دست دهد پرده اسرار درم
که به افسونگریش دل ز کفم بیرون شد
طاقتم نیست و صبر از دل من بیرون شد
بار الها مددی تاج سرم بیرون شد